نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط امیر |

.

.

.

.

.

یک روز از یک زوج خوشبخت سوال کردم
دلیل موفقیت شما در چیست ؟ چرا هیچ وقت با هم دعوا نمی‌کنید؟
آقاهه پاسخ داد: من و خانمم از روز اول حد و حدود خودمان را مشخص کردیم
قرار شد خانم بنده فقط در مورد مسائل جزئی حق اظهار نظر داشته باشه و من هم به عنوان یک آقا در مورد مسائل کلی نظر بدهم!
گفتم: آفرین! زنده‌باد ! تو آبروی همه‌ی مردها را خریده‌ای ! من بهت افتخار می‌کنم.
حالا این مسائل جزئی که خانمت در مورد اونها حق اظهارنظر داره، چیه ؟
آقاهه گفت: مسائل بی‌اهمیتی مثل این که ما با کی رفت ‌و‌ آمد کنیم، چند تا بچه داشته باشیم، کجا زندگی کنیم، کی خانه بخریم، ماشین‌مان چه باشد، چی بخوریم، چی بپوشیم و ...
گفتم: پس اون مسائل کلی و مهم که تو در موردش نظر می‌دی، چیه ؟
آقاهه گفت: من در مورد مسائل بحران خاور میانه، نوسانات دلار، قیمت نفت و اوضاع جاری مملکت نظر می‌دهم.

نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط امیر |

 

از تـــشــییـــع جـــنـــازه مـــی آیـــم



دلـــــــم را



بـــا تــمـــام آرزوهـــایـــش



زنـــده بــــه گــــور کــــردم

 

رويا! بدون شرح !!! ... بسيار جذاب

نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط امیر |

 

 

عکس سوتی, سوتی های ایرانی

 

عکس سوتی, سوتی های ایرانی

 

عکس سوتی, سوتی های ایرانی

 

عکس سوتی, سوتی های ایرانی

 

عکس سوتی, سوتی های ایرانی

 

عکس سوتی, سوتی های ایرانی

 

عکس سوتی, سوتی های ایرانی

 

عکس سوتی, سوتی های ایرانی

 

عکس سوتی, سوتی های ایرانی

نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط امیر |

نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط امیر |

 

اگر به این 5سوال ساده پاسخ دهید، خیلی باهوش هستید!!


به تصویر زیر نگاه کنید و به سوالات پاسخ دهید!!

 

اگربه این5سوال پاسخ دهیدخیلی باهوشید!!

 

کدام دانشجو خسته و خواب آلود به نظر می‌رسد؟

 

کدامشان دوقلو می‌باشند؟

 

چند تا زن در عکس دیده می‌شود؟

 

چند نفرشان خوشحال هستند؟


چند نفرشان ناراحت می‌باشند؟

 

نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط امیر |

نعره های هیچ شیری خانه چوبی را خراب نمیکند, 

 

 

من 

 

از سکوتِ موریانه میترسم.

نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط امیر |

نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط امیر |
نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط امیر |
نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط امیر |

سه نفر برای خرید ساعتی به یک ساعت فروشی مراجعه میکنند.

قیمت ساعت ۳۰ هزار تومان بوده و هر کدام نفری ۱۰ هزار تومن پرداخت میکنند

تا آن ساعت را خریداری کنند

بعد از رفتن آنها ، صاحب مغازه به شاگردش میگوید قیمت ساعت ۲۵ هزار تومان بوده.

این ۵ هزار تومان را بگیر و به آنها برگردان

شاگرد ۲ هزار تومان را برای خود بر میدارد

و ۳ هزار تومان باقیمانده را به آنها برمیگرداند. (نفری هزار تومان)

حال هر کدام از آنها نفری ۹ هزار تومان پرداخت کرده اند . که ۳*۹ برابر ۲۷ میشود

این مبلغ به علاوه آن ۲ هزار تومان که پیش شاگرد است میشود ۲۹ تومان

هزار تومان باقیمانده کجاست ؟

طراح سوال : دکتر حسابی

نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط امیر |
نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط امیر |

اس ام اس عاشقانه

اس ام اس عاشقانه -10

 

صداقت تنها امتحانی است که در آن نمی توان تقلب کرد

پس صادقانه به یادتم . . .

 

%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%

 

ثانیه ها ، روزها ، ماهها ، حقیرتر از آنند که بهانه ای برای از یاد بردنت باشند . . .

 

%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%

 

بی تو دلم نیمه شبی سوی دشت / پر زد و آواره شد و بر نگشت

لذت بیداری شبها تویی / تازه ترین اصل تمنا تویی

چشم تو آغاز پریشانیم / دوری تو علت ویرانیم . . .

 

%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%

 

گر همسفر عشق شدی مرد سفر باش / ورنه ره خود گیر و یکی راه گذر باش

هشدار که یخ تاب تب عشق ندارد / گر بسته ی قالب شده ای فکر دگر باش . . .

 

%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%

 

آن دوست که دیدنش بیاراید چشم / بی دیدنش از دیده نیاساید چشم

ما را ز برای دیدنش باید چشم / ور دوست نبینی به چه کار آید چشم . . .

 

%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%

 

در خیال من بمان ، اما خودت برو ، آنکه در رویای من است مرا دوست دارد ، نه تو !

 

%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%

 

به هیچ روزی پس ات نمی دهم ، به هیچ ساعتی ، به هیچ دقیقه ای ، به هیچ

هیچی ! سخت چسبیده ام تمامت را . . .

 

%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%

 

عجیب است دریا ، همین که غرقش میشوی پس میزند تو را ، مثل تو !

 

%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%

 

در سایه ی دلشکستگی پیر شدم / غم خوردم و با غمت نمک گیر شدم

تا آمدم آشنای قلبت باشم / گفتی که من از غریبه ها سیر شدم . . .

 

%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%

 

تنها بنایی که هرچه بیشتر بلرزه ، محکمتر میشه ، دله !

 

%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%

 

ما نه آنیم که در بازی تکراری این چرخ و فلک / هرکه از دیده ی مان رفت ز خاطر ببریم . . .

 

%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%

 

حـالا اشکها هـم شـبـیـه تـو شـده انـد

گـریـه کـه می کـنـم نـمی آیـنـد . . .

 

%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%

 

نکنه پنجره ت رو یکی ببنده ! نازنین

نکنه چشمکت رو بدزدن از شب زمین

بی تو من جایی ندارم تو تموم آسمون

بی تو من سایه ی یک ستاره ام ! فقط همین

 

%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%

 

زیبا ترین بهانه تویی زنده ام اگر

می میرم و به دوریت عادت نمی کنم

معشوق مایی و منظور دیگران دگر

حاشا نکن ز من که حسادت نمی کنم . . .

نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط امیر |

50 راه بازی با اعصاب دیگران

50 راه بازی با اعصاب دیگران

 

1/روزهای تعطیل مثل بقیه روزها ساعتتون رو کوک کنین تا همه از خواب بپرن

 

۲/سر چهارراه وقتی چراغ سبز شد دستتون رو روی بوق بذارین تا جلویی ها زود تر راه بیفتند

 

۳/وقتی میخواین برین دست به آب با صدای بلند به اطلاع همه برسونین

 

۴/وقتی از کسی آدرسی رو می پرسین بلافاصله بعد از جواب دادنش جلوی چشمش از یه نفر دیگه بپرسین

 

۵/کرایه تاکسی رو بعد از پیاده شدن و گشتن تمام جیبهاتون به صورت اسکناس هزاری پرداخت کنید

 

۶/همسرتون رو با اسم همسر قبلیتون صدا بزنین

 

۷/جدول نیمه تموم دوستتون رو حل کنین

 

۸/روی اتوبان و جاده روی لاین منتهی الیه سمت چپ با سرعت پنجاه کیلومتر در ساعت حرکت کنین

 

۹/وقتی عده زیادی مشغول تماشای تلویزیون هستند مرتب کانال رو عوض کنین

 

۱۰/از بستنی فروشی بخواین که اسم پنجاه و چهار نوع بستنی رو براتون بگه

 

۱۱/در یک جمع سوپ یا چایی رو با هورت کشیدن نوش جان کنین

 

۱۲/به کسی که دندون مصنوعی داره بلال تعارف کنین

 

۱۳/وقتی از آسانسور پیاده میشین دکمه های تمام طبقات رو بزنین و محل رو ترک کنین

 

۱۴/وقتی با بچه ها بازی فکری می کنین سعی کنین از اونها ببرین

 

۱۵/موقع ناهارتوی یک جمع جزئیات تهوع وگلاب به روتون استفراغی که چند روز پیش داشتین رو با آب و تاب تعریف کنین

 

۱۶/ایده های دیگران رو به اسم خودتون به کار ببرین

 

۱۷/بوتیک چی رو وادار کنید شونصد رنگ و نوع مختلف پیراهنهاشو باز کنه و نشونتون بده و بعد بگین هیچ کدوم جالب نیست و سریع خارج بشین

 

۱۸/شمع های کیک تولد دیگران رو فوت کنین

 

۱۹/اگر سر دوستتون طاسه مرتب از آرایشگرتون تعریف کنین

 

۲۰/وقتی کسی لباس تازه می خره بهش بگین خیلی گرون خریده و سرش کلاه رفته

 

۲۱/صابون رو همیشه کف وان حموم جا بذارین

 

۲۲/روی ماشینتون بوقهای شیپوری نصب کنین

 

۲۳/وقتی دوستتون رو بعد ازیه مدت طولانی می بینین بگین چقدر پیر شده

 

۲۴/وقتی کسی در جمعی جوک تعریف می کنه بلافاصله بگین خیلی قدیمی بود

 

۲۵/چاقی و شکم بزرگ دوستتون رو مرتب بهش یادآوری کنین

 

۲۶/بادکنک بچه ها رو بترکونین

 

۲۷/مرتب اشتباه لغوی و گرامری دیگران هنگام صحبت رو گوشزد کنین و بهش بخندین

 

۲۸/وقتی دوستتون موهای سرش رو کوتاه میکنه بهش بگین موی بلند بیشتر بهش می یاد

 

۲۹/بچه جیغ جیغوی خودتون رو به سینما ببرین

 

۳۰/کلید آپارتمان طبقه سیزدهم تون رو توی ماشین جا بذارین و وقتی به در آپارتمان رسیدین یادتون بیاد! ﴿این راه هم جنبه هایی از مازوخیسم در بر داره

 

۳۱/ایمیل های فورواردی دوستتون رو همیشه برای خودش فوروارد کنین

 

۳۲/توی کنسرتهای موسیقی بزرگ و هنری ، بی موقع دست بزنین

 

۳۳/هر جایی که می تونین ، آدامس جویده شده تون رو جا بذارین! ﴿توی دستکش دوستتون بهتره

 

۳۴/حبه قند نیمه جویده و خیستون رو دوباره توی قنددون بذارین

 

۳۵/نصف شبها با صدای بلند توی خواب حرف بزنین

 

۳۶/دوستتون که پاش توی گچه رو به فوتبال بازی کردن دعوت کنین

 

۳۷/عکسهای عروسی دوستتون رو با دستهای چرب تماشا کنین

 

۳۸/پیچهای کوک گیتار دوستتون رو که ۵ دقیقه دیگه اجرای برنامه داره حداقل ۲۷۰ درجه در جهات مختلف بچرخونین

 

۳۹/با یه پیتزا فروشی تماس بگیرین و شماره تلفن پیتزا فروشی روبروییش که اونطرف خیابونه رو بپرسین

 

۴۰/شیشه های سس گوجه فرنگی و هات سس فلفل رو عوض کنین

 

۴۱/موقع عکس رسمی انداختن برای هر کس جلوتونه شاخ بذارین

 

۴۲/توی ظرفهای آجیل برای مهموناتون فقط پسته ها و فندقهای دهان بسته بذارین

 

۴۳/شونصد بار به دستگاه پیغام گیر تلفن دوستتون زنگ بزنین و داستان خاله سوسکه رو تعریف کنین

 

۴۴/توی روزهای بارونی با ماشینتون با سرعت از وسط آبهای جمع شده رد بشین

 

۴۵/توی جای کارت دستگاههای عابر بانک چوب کبریت فرو کنین

 

۴۶/جای برچسبهای قرمز و آبی شیرهای آب توالت هتل ها رو عوض کنین

 

۴۷/یکی از پایه های صندلی معلم یا استادتون رو لق کنین

 

۴۸/توی مهمونی ها مرتب از بچه چهار ساله تون بخواین که هر چی شعر بلده بخونه

 

۴۹/چراغ توالتی که مشتری داره و کلید چراغش بیرونه رو خاموش کنین


۵۰/ورقهای جزوه ء ۳۰۰ صفحه ای دوستتون که ازش گرفتین زیراکس کنین رو قاطی پاتی بذارین ، یه بر هم بزنین ، بعد بهش پس بدی

نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط امیر |

یادداشت های یک دخر ترشیده!!!

سرگرمی,ترشیده دختر, دختر ترشیده

 

این که می گویند در ازدواج، تقدیر نقش اصلی را دارد واقدامات شما، تا قسمت نباشد، به جایی نخواهد رسید، کاملا درست است.

فرض کنید مریم بخواهد برای بازکردن بختش، خود وارد عمل شود.او تصمیم می گیرد به سراغ دوستان متاهلش رفته وازآنها بپرسد چطور شد که ازدواج کردند، آن گاه همان اقدامات را به عمل بیاورد. چه اتفاقی خواهد افتاد؟!

 

مریم: شهرزاد جان! چه شد که با محمد ازدواج کردی؟

شهرزاد: خوب … می دانی که محمد همکارم بود… راستش من از او خوشم می آمد و سعی کردم با محبت و توجه، نظرش را جلب کنم…

{ مریم به پسر موردعلاقه اش در محل کار: پنجره را ببندید، خدای ناکرده سرما می خورید!

همکار : اصلا دوست دارم سرما بخورم تا دوست دخترم بیشتر نازم را بکشد. به شما ربطی دارد؟! (زیر لب) دخترهای این دوره و زمانه چقدر پر رو شده اند! }

 

*************

 

مریم :شهره جان! تو چطور با همسرت آشنا شدی؟

شهره :آشنایی ما از یک دعوا شروع شد. او توی کارم دخالت کرد و من ناراحت شدم، با هم بحث تندی کردیم و…!

{ همکار مجرد مریم: خانم، به نظر من نباید این کار را این طور انجام می دادید…

مریم: به شما چه ربطی دارد؟ خجالت نمی کشید توی کار من دخالت می کنید؟!

همکارمجرد مریم: اصلا به درک! مرا بگو که خواستم کمکتان کنم! همین کارها را کرده اید که تا این سن مجرد مانده اید دیگر!! }

 

*************

 

مریم : آزیتا، تو با عشق ازدواج کردی؟

آزیتا:نه. من آن موقع فکر کنکور و دانشگاه بودم! مادرم اصرارداشت ازدواج کنم.

{ مادرمریم: فلانی غلط کرده بیاید خواستگاری تو!او لیاقت پاک کردن کفش های تو را هم ندارد!!(این قسمت، واقعی است! )

 

*************

 

مریم : فرشته تو کجا با همسرت آشنا شدی؟

فرشته: کنار دریا… من و او با کمی فاصله ازهم نشسته بودیم.او ازمن پرسید چرا تنها آمده ام شمال. من هم به شوخی گفتم آمده ام شمال، شاید از تنهایی در بیایم!

کنار دریا:

پسر جوان: شما تنها هستید؟

مریم: در حال حاضر بله…

پسر: آهان… همراهتان رفته چیزی بخرد؟

مریم : نه… من همراه ندارم!

پسر: پس چه همراه بی ذوقی دارید! توی هتل مانده؟!( بابا آی کیو!)

مریم: نه… من کلا تنها آمده ام…

پسر: واقعا نامزدتان اجازه داده شما تنهایی بیایید لب ساحل؟!( ای خدااااا!)

مریم : من اصلا نامزد ندارم، تنها آمده ام شاید اینجا از تنهایی در بیایم!

پسر: چه جالب! چون من وهمسرم برعکس شما آمده ایم اینجا تا با یک خاطره خوب و به طور توافقی از همدیگر جدا بشویم!

 

*************

 

مریم : غزاله تو کجا با فرهاد آشنا شدی؟

غزاله: توی یک میهمانی. فرهاد همان جا عاشقم شد و ازمن خواستگاری کرد!

در یک میهمانی:

پسر: مریم ! آن دختری را که گوشه سالن نشسته می شناسی؟ می شود خواهش کنم از طرف من از او خواستگاری کنی؟!

 

*************

 

مریم :ترانه تو چطور با رضا آشنا شدی؟

ترانه: رضا ازمن تقاضای دوستی کرد. قبول نکردم.اوهم شیفته نجابتم شد وآمد خواستگاری!

پسر: امکان دارد افتخار دوستی با شما را داشته باشم؟

مریم : نه خیر، من اهل این جور دوستی ها نیستم.

پسر:عجب امل عقب افتاده ای هستی.الان دیگراین افه خرکی ها(!) خریدار ندارد.لابد هنوز هم دختری! برو بابا… من دنبال موردی می گردم که open باشد!

(واقعیت تاسف انگیزی که این روزها کمابیش مشاهده می شود)

 

*************

 

مریم: حمیرا تو واقعا اینترنتی ازدواج کردی؟

حمیرا: خوب بله…اوایل محلش نمی گذاشتم، اصلا دوستی های اینترنتی را مسخره می کردم… ولی آن قدر گیر داد تا راضی شدم!

پسر:asl plz !

مریم: من به دوستی اینترنتی اعتقاد ندارم.

پسر: bye !!

نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط امیر |

 

خالی بندی های دخترونه

طنز, سرگرمی, مطالب خنده دار, طنز دخترانه, کل کل دختر و پسر

 

1.باباش کارخونه داره ! ۲۵۰۰ تا کارگر دارن , ماهی چند میلیون پول تو جیبی می گیره از باباش !

 

حقیقت : باباش کارمند جز تو یهاداره ی پیش و پا افتاده است , حقوقش کلا ۲۵۰ هزار تومنه که اونم ۱۵۰ هزارتومنش قسط خونه و یخچال فریزر و این صحبتاست ! ۱۰۰ هزار تومن می مونه براشون ماهی!!

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

۲ . بس که خونشون بزرگه ! (مکان : تهرانیا ... نیاوران,جردن,... تبریزیها : دخترای تبریز که همشون بچه ولیعصرن!! فکر کنم وسط شهر و پایین شهر دختری وجود نداشته باشه. از هر دختر تبریزی بپرسی بچه کجایی ؟ می گه : ولیعصر - همافر!! , من نمیدونم تو یه فلکه مگه چند تا خونواده زندگی می کنن),وقتی می خواد از اتاقش بره آشپزخونه و برگرده, نفس نفس می زنه ! خونشون دیگه رو متر مربع نیست ... با هکتاره !!! یکی هم همش صداش می کنه ! پیشخدمتشونه

 

حقیقت : خونشون (تهران - شوش . تبریز - ۴۰ متری ) , ۷۵ متری و اجاره ! اونیم که صداش میومد مامان بزرگ پیرشه , نه پیش خدمتشون

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

۳ . ۳ تا ماشیندارن ... Murano 2009 , BMW 740i , Benz S350 که تو پارکینگ کارخونشون پارکه ! ولی باباش چون می ترسه دخترشو بدزدن! ، براش پراید صندوق دار مدل75 خریده که کسی نفهمه مایه دارن !! آخه یهو دارایی هم بهشون گیر می ده !

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

۴ . سرگرمی هاش :سفر به آنتالیا و اقامت تو بهترین هتلش ، پارتی گرفتن تو خونه ی بزرگشونهو وقتی می خواد مطالعه کنه ، می ره تو جکوزی شخصیش ...

 

حقیقت : سرگرمی اصلیش کشیدن موی خواهر کوچیکشه که گریه اش بندازه و خودش بخنده ! گاه گاهی هم بادوستای قشنگش ، می ره کافی نت ، تا این توهمات رو تحویل پسرای لیستش بده !!

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

۵ . رو لباس خیلی حساسه !! سفارش می ده داییش که سوییسه ، براش بهترین هارو بفرسته . امکان نداره حتی لباس زیرش ایرونی باشه ! یه لنگه ی جورابش کلی قیمتشه!!

 

حقیقت : پسر خالش بعد از خدمت مقدس سربازی ، شلوارش رو داده بهش ، از حراجی هم Converse خریده ۱۴ هزارتومن ! دیگه ؟ ... با یه تی شرت میکی ماوس و ... مانتوشم از این  مانتو فقط ۸۰۰۰ تومن خریده !

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

۶ . چندین عمل زیبایی انجام داده ! فک و صورت ، بینی ، سینه ، لنگ و پاچه ، ...

 

حقیقت : عمل آپاندیس ، یه بارم دستش در رفته ، مامان بزرگش جا انداخته براش !!

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

۷ . بس که پسرا بهش پیشنهاد می دن و این موضوع اذیتش می کنه ... بیشتر وقتا خونه است و توسینمای خانگی شخصیش ، فیلم های 2010 رو نیگاه می کنه و حتی ۲۰11 !!!

 

حقیقت : آنتن تلویزیونشون خراب شده ، ماه بعد درستش می کنن ، فقط شبکه ۴ رو می گیره ! اینم می شینه تماشا می کنه .

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

۸ . تو مهمونی های متعدد خونوادگی ، همش براش خواستگار پیدا می شه ، مامانش خسته شده بس که جواب رد به مامان پسرای فامیل و دوستا و آشناها داده !!

 

حقیقت : مامانش از ترس اینکه هیچ وقت خواستگاری برا دخترش پیدا نمی شه ، مرض عصبی گرفته!

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

۹ . قرار بود جای نیکی کریمی ، تو فیلم زن ها فرشته اند از این استفاده بشه ! بخاطرموقعیت باباش ، که تو ایران مطرحه کارخونشون ، رد کرد !

 

حقیقت : تو تئاتر مدرسه شون بازی می کرد ، که از گروه اخراج شد !!

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

۱۰ . تو مهمونی که محمدرضا گلزار رو گرفتن ، اینم بود !!! ولی نه اینکه ... باباش کلفته ! کاریش نداشتن !

 

حقیقت : تو عمرش یه بار با پسر رقصیده ، اونم عروسی فامیلشون، با پسرخالش !!

صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 12 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.