شعر,غزل,تصاویر عاشقانه
نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط امیر |

عيد آمد و شد مشكلِ من بيشتر از پيش

اي واي از اين مايه‌ي بدبختي و تشويش

يك سو زده زن زيرِ بغل زانويِ ماتم

يك سو پسرم صاعقه درمي‌كند از خويش

اين ميوه و شيريني و نقل و گز و آجيل

آن خواسته البسّه‌ي نو از من درويش

اين ايل و تبارش همه عازم به شمالند

آن مي رود امسال رفيقش سفر كيش

پيوسته فقط زخم زبان مي‌زندم اين

آن ميكشدم پيرهن و مي‌كَنَدَم ريش

تا خرخره افتاده‌ام انگار كه در گِل

در چنته ندارم به خدا هيچ... كم و بيش...

اي عيد، چه لوتي كُشيّ و بي‌رگ و نامرد

اي عيد، چه بدذاتي و بدخواه و بدانديش

بسته شده بر روي من از لطف تو شش‌در

هستي تو براي كسبه گرچه دو تا شيش

جز رنج براي ضعفا نيستي اي عيد

اي نوش نزن اينهمه بر پيكر من نيش...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.